خدایا وقتی که دل گرفته و غم دار است وقتی پایان دوست داشتن از یاد بردن شده و اسمان بالای سرت از دود دلها گرفته به چه می توان دل را خوش کرد ؟ نا امیدانه رو به سوی تو کرده ام تا دستم بگیری ای خدا . صدایم کن قبل از انکه به انتها برسم
صدای اهنگین قدمهایش را بر روی سنگ فرش قلبم میشنوم .چه اهسته و مغرور بر روی دلم پا می نهد.گویی که می خواهد برای همیشه ماوای عشق و موهبت خود را ترک کند .قلبم ناله کنان فریاد میزند:بازگرد.بی رحمانه بودنت را می توانم تاب اورم . اما نبودنت را هرگز........ در ترنم باد به گلهای قرمز بال کفش دوزک چشم دوختم . دستانم را به شاخکهای پروانه ی بی امید زنجیر کردم قلبم را به اب و اتش زدم تا درد فراغت را تاب بیاورم . اما تو چه ساده گذشتی از امدن و ماندنها چه بی پروا دل کندی و خاطرات سبز را به رنگ خاکستری مرگ الودی ای رفیق نیمه راه تو را بر کشتی فراموشی خواهم نشاند و به دست ابهای سر نوشت خواهم سپرد تا در ساحل دیگری به گل نشینی .اخرین یادگاری را به روی ساحل میگذارم که شاید روزی دریای دلت ان را نا خواسته بردارد و در خود شناورسازد
وقتی بهش گفتم ارزومه برم کربلا گفت نوکرتم هم کربلا میبرمت هم خونه خدا قند تو دلم اب می شد انقدر خوشحال می شدم که ........ ولی همش حرف بود به هیچ کدوم از قولاش عمل نکرد یعنی اون خودش خوب بود ولی نزاشتن راستی خدا چرا بعضیا اینقدر خود خواه هستن و به خودشون اجازه میدن زندگی دو جونو به هم بریزن خدا جون من مطمعنم که اونم ناراحته و به خاطر اینکه به خانوادش بی احترامی نکنه ول کردو رفت ولی کاش موقع رفتن لااقل میگفت یعنی 4 سال ارزش یه خدا حافظی رم نداشتباشه منم راضیم به رضای خدا حتما مصلحت این بوده خدا جونم می خواستم چی بگم به کجاها رفتم درسته اون به قولش عمل نکرد ولی دارم میرم کربلاااااااااااااااااااااا از خوشحالی دارم میمیرم دل تو دلم نیست باورم نمیشه ممنونم ازت