با باد خواهم گفت حکایت نامهربانیت را تا از هر کویی که میگذرد انرا بخواند تا شاید روزی از سر کوی تو نیز بگذرد و در گوشت بخواند قصه ای را که برایت اشناست به یاد خواهی اورد مرا نگاه یخ زده ام را و روزی را که دنیا را بر سرم خراب کردی به یاد خواهی اورد... به یاد قصه ای خواهی افتاد که نامهربانی تو و سکوت من اخرین برگش بود به یاد خواهی اورد کسی را که همه دنیای تو بود قسمهایی که خوردی عهد هایی که بستی و قلبی را که شکستی همه را به یاد خواهی اورد !!
نویسنده: نیلوفر(یکشنبه 88/8/10 ساعت 1:31 عصر)